- ب ب +

رمز قرآن از حسین آموختیم

خاست آن سر جلوه ی خیرالامم
چون سحاب قبله باران در قدم
 
بر زمین کربلا بارید و رفت
لاله در ویرانه ها کارید و رفت
 
تا قیامت قطع استبداد کرد
موج خون او چمن ایجاد کرد
 
بهر حق در خاک و خون غلتیده است
پس بنای لااله گردیده است
 
مدعایش سلطنت بودی اگر
خود نکردی با چنین سامان سفر
 
دشمنان چون ریگ صحرا لاتعد
دوستان او به یزدان هم عدد
 
سر ابراهیم و اسمعیل بود
یعنی آن اجمال را تفصیل بود
 
عزم او چون کوهساران استوار
پایدار و تند سیر و کامگار
 
تیغ بهر عزت دین است و بس
مقصد او حفظ آئین است و بس
 
ماسوی الله را مسلمان بنده نیست
پیش فرعونی سرش افکنده نیست
 
خون او تفسیر این اسرار کرد
ملت خوابیده را بیدار کرد
 
تیغ لا چون از میان بیرون کشید
از رگ ارباب باطل خون کشید
 
نقش الا الله بر صحرا نوشت
سطر عنوان نجات ما نوشت
 
رمز قرآن از حسین آموختیم
ز آتش او شعله ها اندوختیم
 
شوکت شام و فر بغداد رفت
سطوت غرناطه هم از یاد رفت
 
تار ما از زخمه اش لرزان هنوز
تازه از تکبیر او ایمان هنوز
 
ای صبا ای پیک دور افتادگان
اشک ما بر خاک پاک او رسان
 
اقبال لاهوری