شگردهای کمینهگرایی در داستان
زیباییشناسی هنر دربارة چگونگی شناخت، درک و لذت بردن از اثر هنری بحث میکند ( انوشه، 1376: 767 ). هر گرایش یا جریانی در هنر براساس فلسفه زیباییشناسانة خاصی شکل میگیرد. کمینهگرایان نیز راز و رمزِ تأثیر آثار هنری مینیمال و منشأ لذت بردن از آنها را دو ویژگی ایجاز و سادگی میدانند. آنان با به کار گرفتن فنون و مهارتهایی تلاش میکنند تا با جلوهگری این دو ویژگی در آثارشان، مخاطبان را به واکنشهای عاطفی وادارند. درواقع، بینش هنری مینیمالیستها بر این دو جمله استوار است: 1- «کوچک زیباست»؛ 2- «ساده زیباست».
آنان برخلاف کسانی که زیبایی را در بزرگی و عظمت ظاهری میجویند؛ معتقدند که اصل صرفهجویی و کوتاهگویی در کلام موجب زیبایی میشود و بر تأثیر هنری آن میافزاید. عبارت «کم، زیاد است» که نخستین بار آن را رابرت براونینگ نویسندة انگلیسی در قرن نوزدهم به کار برده است، شعار اصلی کمینهگراهاست که تعبیر کاملتر آن در فرهنگ ما وجود دارد: خیرُ الکلام ما قلَّ و دلَّ.
کمگویی و دُُرّگویی یکی از علل موفقیت و شهرت بسیاری از شاعران فارسیزبان، از جمله حافظ و خیام بوده است. عارفان نیز با برگزیدن زبانِ اشارت و اهمّیّت دادن به اختصار و سکوت در بسیاری از موارد از همین سبک پیروی کردهاند؛ آنچنانکه مولانا میگوید: «خمش کردم سخن کوتاه خوشتر» نظامی گنجوی نیز پس از یادآوری اهمیت کمگویی و گزیدهگویی میسراید:
یک دستـه گل دمـاغ پـرور
از خــرمن صد گیــاه بهتــر
(نظامی، 1363: 48)
از نظر مینیمالیستها سادگی بیان نیز زیباست و زمینهساز ارتباط عاطفی با مخاطبان و اثرگذاری بیشتر میشود. آنان در تقابل با کسانی که در نزدشان تجمّل و تکلّفِ سخن و زرق و برق داشتنِ کلام بااهمیت تلقی میشد، سادگی در فرم و زبان را ترویج می دادند و در داستاننویسی حذف زواید و پیرایش غیرضروری ها را وسیلهای برای کمال و خلوص میدانستند.
نویسندگان مینیمال از تکنیکها و شگردهایی برای دستیابی به اهدافشان استفاده میکنند؛ از جمله:
1 ـ مقدّمهگریزی
حجم کوچک داستانک به نویسنده مجال نمیدهد تا به مقدمهچینی بپردازد؛ از این رو، این گونه داستانها یا مقدمه ندارند و یا با مقدمهای برقآسا، روایت موقعیّت اصلی داستان را آغاز میکنند.
2ـ استفاده از ارجاعات بینمتنی
یکی از راههای صرفهجویی در کاربرد واژه، استفاده از کلماتی است که یادآور ماجرایی است. جی. دابلیوتوماس به نویسندگان داستانهای مینیمال توصیه میکند: «با بهرهگیری از ارجاع به داستانها و اتّفاقات مشهور و شناخته شده، از به کاربردن توضیحات غیراضافی پرهیز کنید. از حوادث تاریخی و وقایع آشنای ادبیات بهره بگیرید»(دابلیوتوماس: 1384). استفاده از آرایة تلمیح میتواند به نویسنده کمک کند تا مثلاً با انتخاب و نام بردن از مکانی که برای خوانندگان آشناست، از شرح دادن بسیاری از جزئیات و اتفاقات بینیاز شود.
3 ـ استفاده از عنصر گفتگو
یکی از ابزارهای کمینهگرایی، استفاده از روایتی است که براساس گفتگوی شخصیتهای داستان شکل گرفته باشد. نویسنده میتواند از طریق مکالمة شخصیتها، اطلاعاتی را که لازم است خواننده داشته باشد، وارد داستان نماید و فعل و انفعال انسانی را به نمایش بگذارد. در این گونه داستانها، شخصیتها کوتاه حرف میزنند و از جملات و عبارات کوچک استفاده میکنند. دقّت در انعکاس لحن گفتاری شخصیتهای داستان نیز نقش اساسی در کوتاه شدن داستان دارد. از این رو، نویسندگان این سبک، قسمتی از بارِ معنایی سخنان شخصیتها را از طریق لحن گفتاری آنان منتقل میکنند.
4 ـ بازگشت به گذشته (فلاشبک)
داستانهای مینیمال ممکن است از نقطة اوج (بزنگاه) شروع شوند. در این گونه موارد بازگشت ناگهانی به عقب و روایت بخشی از ماجرا که پیشتر اتفاق افتاده است، لازم میشود. از این تکنیک گاهی در پایان داستان نیز استفاده میشود و نویسنده با اشارهای به آغاز داستان، آن را به پایان میبرد.
5 ـ انتخاب قصههای پُرجاذبه
داستانهای مینیمال برای آنکه مورد توجّه قرار گیرند، نیاز به قصّههای پُرجاذبه دارند. از این رو، داستانکنویسان موفق برای پرداختن به یک موضوع، ابتدا بُرشی از موقعیتی جالب را انتخاب و سپس لحظهای از آن را که جذابتر است، روایت میکنند؛ لزومی ندارد که این لحظه آنچنان که در برخی از حکایات قدیمی به چشم میخورد، از حوادث خارقالعاده باشد، بلکه اگر بتواند تأثیر حسّی شدیدی بر خواننده بگذارد، موفّقتر است.
6 ـ استفاده از واژهها، جملهها و بندهای کوتاه
نویسندگان داستانک برای کم کردن حجم داستان در کاربرد زبان دقت ویژه دارند. آنان در انتخاب واژگان وسواس نشان میدهند. از نظر آنان، گاه یک کلمه میتواند به اندازة یک جمله یا یک بند حرف داشته باشد. سوزان وگا، یکی از کمینهگرایان معاصر، مینویسد: «امروز میکوشم با زبان مثل یک تکه چوب برخورد کنم. آن قدر آن را پیرایش میکنم تا مطمئن شوم که در آن نشانی از تَرَکها، برجستگیها و زواید، باقی نمانده است. من زبان را به موجزترین شکل ممکن در میآورم» (چاپمن، 1382: 12). کمینهگرایان از به کار بردن کلمات پُرتجمّل پرهیز میکنند. از نظر آنان واژهها در داستان باید روشن، صریح و قابل هضم باشد. آنان تا جایی که ممکن است از به کار بردن قید و صفت خودداری میکنند، و به همین سبب، طول جملات داستانهای آنان نیز بسیار کوتاه است؛ حتی پاراگرافهای متن آنان نیز کوتاه و جمعوجور است.
7- استفاده از علایم سجاوندی
استفاده از علایم سجاوندی، بویژه سه نقطه (...) برای نشان دادن اینکه روایت کوتاه شده است، در داستانهای مینیمال رواج دارد. درواقع، نویسنده قصد دارد تا بدین وسیله آشکارا یادآوری کند که بخش یا بخشهایی از روایت حذف شده است و خوانندگان عادی را به تلاش برای توجه به قسمتهای محذوف ترغیب کند.
8 ـ گنجاندن تعلیق مناسب
بعضیها معتقدند که به سبب کوتاهی اینگونه داستانها، فرصتی برای ایجاد تعلیق وجود ندارد، اما گروهی نیز تأکید دارند که برای ایجاد کشش، گنجاندن معمّایی کوچک که زمینهساز اندکی انتظار باشد و با بافت کوتاه داستان همخوانی داشته باشد، قدرت نویسندگی داستاننویس را نشان میدهد و میتواند در موفّقیت چنین داستانهایی موثّر باشد.
9 ـ پایان پُرکشش
از آن جایی که در داستانهای مینیمال امکان حضور شخصیتهای متعدّد و روایت وقایعِ چندوجهی وجود ندارد؛ پایان پُرکشش به نویسنده اجازه میدهد که ضربة اصلی داستان را در انتهای آن قرار دهد (دابلیوتوماس، 1384).
احمد رضی و سهیلا روستا - کمینهگرایی در داستاننویسی معاصر